دالایی لاما: هدف اصلی من ترویج ارزشهای انسانی است
۱۳۸۶ مرداد ۲, سهشنبه
دالایی لاما با خبرنگاران مختلف به گفتوگو نشست. یک همکار دویچه وله نیز در این گفتوگو شرکت داشت.
متن مصاحبه:
دویچه وله: حضرت دالایی لاما، لطفاً برای ما از وضعیت حقوق بشر در تبت تعریف کنید.
دالایی لاما: وضعیت هنوز خیلی جدی است. یک ماه پیش با یک تبتی ملاقات داشتم که ۸ سال در یک زندان چین بسر برده است. تنها جرم این فرد که در نزدیکی شهر لهاسا اقامت داشته، این بوده که احساسات شخصی خودش رابیان کرده است.
زمانی که شما در هامبورگ در مورد مسئلهی تبت صحبت کردید، چین واکنش خشنی نشان داد. این برای شما غیرمترقبه بود؟
اصلاً. حتی زمانی که من در سکوت بهسر میبرم، همواره نوعی تخطئه کردن از جانب چین وجود دارد. آنها این را به همین صورت ادامه میدهند.
نظر شما در بارهی دیدگاه دولت آلمان در رابطه با تبت چیست؟ فکر میکنید که برلین برای خواستهی شما به اندازهی کافی کاری انجام میدهد؟
دولت آلمان هم مانند دولتهای دیگر است، اساساً سمپاتیک. یک حس وابستگی و همدردی وجود دارد. سؤال این است که آیا این بسنده است؟ ما هر گونه اظهار همبستگی و علاقه از جهان خارج را ارج مینهیم. این برای ما لازم و مفید است.
شما با چه قصدی به کشورهای دیگر سفر میکنید؟
هدف و انگیزهی اصلی من مسئلهی تبت نیست، بلکه کمابیش تبلیغ برای ارزشهای انسانی است، در راستای خوشبختی فردی، خانوادگی و اجتماعی، و از این راه، رسیدن به سعادت بشری. من این را به نوعی رسالت خودم میدانم. من فکر میکنم که هر انسان برای ساختن جهانی بهتر وظیفهای دارد. این اعتقاد من است و من همیشه برای آن تبلیغ میکنم.
هدف دوم من تبلیغ سازگاری (هارمونی) مذهبی است. وقتی که من در هندوستان تدریس میکنم، خیلیها از چین نزد ما میآیند. گاهی اوقات دولت چین موانعی برای چینیها ایجاد میکند تا از آمدن آنها به هندوستان جلوگیری کند. ولی با وجود این، همیشه تعدادی چینی میآیند. خیلی از آنها، پس از دیدار از جامعهی تبتیان میگویند، بین آنچه که دیدهاند و آنچه که در چین در مورد آن شنیدهاند، تفاوت زیادی وجود دارد. این خودش دست کم تأثیری مثبت است.
شما گفتهاید که احتمالاً شما آخرین دالایی لاما خواهید بود. میتوانید در این مورد توضیح بیشتری بدهید؟
من در سال ۱۹۶۹ در یک بیانیهی رسمی بهوضوح مطرح کردم که این با ملت تبت است که نهاد مذهبی (اینستیتوشن) دالایی لاما بماند یا از بین برود. این یعنی، اگر اکثریت مردم تبت تصمیم بگیرند که نهاد مذهبی کهنهی دالایی لاما دیگر برای آنها مناسب زمان نیست، این نهاد مذهبی باید از بین برود. اگر من بزودی از دنیا بروم، فکر میکنم که بیشتر مردم تبت خواهان این خواهند بود که این نهاد مذهبی پابرجا بماند. اگر من ۲۰ یا ۳۰ سال دیگر زندگی کنم، شاید آن زمان اینطور نباشد. این یک پایان شرافتمندانه خواهد بود.
آیا شما هنوز امیدوارید که روزی به تبت برگردید؟
آه، بله! همهی تبتیها دلتنگ وطن هستند و امیدوارند که سرزمینشان را ببینند. من هم همینطور. اما من علاوه بر تبتی بودن، یک راهب؟؟؟ بودیست هستم. از لحاظ روحی و از نظر شخصی برای من زادگاه اهمیتی ندارد. یک صربالمثل تبتی میگوید: "وطن آنجاست که در آن احساس خوبی داشته باشی، و والدین تو کسانی هستند که برای تو کارهای خوب انجام دهند". من واقعاً از جو بسیار مثبت هامبورگ لذت میبرم . در ۹ روز گذشته من واقعاً حس میکردم که اینجا وطن من است. افراد زیادی، از جمله دستاندرکاران رسانهها رفتاری مهربانانه و توام با تبسم داشتند، مانند یک دوست.