داستان آمنه بهرامی: از بخشش تا تنهایی
۱۳۹۰ آذر ۲, چهارشنبهآمنه بهرامی از سال ۱۳۸۳ به یک سوژه خبری تبدیل شده است. خبر اولیه این بود: «خواستگار سمج به صورت دختر جوان اسید پاشید». چند ماهی این خبر داغ بود اما کمکم زیر آوار اخبار سیاسی و اقتصادی رنگ باخت. تا سال ۱۳۸۹که یک بار دیگر آمنه خبرساز شد. این بار اما کمی متفاوتتر از قبل. او درخواست قصاص کرده بود و حکم قصاص تایید شده بود و او میرفت که حکم را اجرا کرده، با ریختن اسید در چشمان مجید موحدی، او را نیز مانند خود نابینا کند.
با قدرت گرفتن فضاهای مجازی، این بار آمنه بهرامی به فیسبوک، توئیتر، فرندفید و گودر راه یافت. همهجا صحبت از قصاص بود و خوبی و بدی آن. آمنه آماج پند و اندرز قرار گرفته بود برای بخشیدن. از آن سو نیز عدهای او را تشویق میکردند که قصاص را اجرا کند تا پندی شود برای دیگر خواستگاران زورگو و تمامیتخواه. مصاحبه و گفتوگو بود که با آمنه ترتیب داده میشد و او در تمام این گفتوگوها بر حق خود برای قصاص تاکید میکرد و میگفت قصاص را اجرا خواهد کرد اما نه برای انتقام که برای عبرت دیگران.
پای نهادهای بینالمللی نیز به میان آمد. از قوه قضائیه ایران خواسته شد که این مجازات غیرانسانی را متوقف کند. از آمنه خواسته شد وسیلهای برای اجرای یک حکم ناقض حقوق بشر نشود. آمنه اما تقاضای دو میلیون یورو کرد تا مجید موحدی را ببخشد.
اشکالات قانون مجازات اسلامی یک بار دیگر مطرح شد. قانونی که اجرای عدالت را به قربانی میسپارد؛ فردی که خود زخمخورده است و به همین دلیل هم نمیتواند درست تصمیم بگیرد. قانونی که قانونگذار را از تمام ماجرا بیرون میکشد و قربانی و متهم را رو در روی هم قرار میدهد. گزارش، گفت و گو، مقاله، حرف، حرف و حرف.
آمنه در ردای "قهرمان"
حکم تا پای اجرا رفت. اما گفته شد شرایط برای اجرای آن مهیا نیست. آمنه خشمگین از کسانی که دردش را نمیفهمند و تنها به یک سوی ماجرا نگاه میکنند گفت تا زنده است برای اجرای حکم قصاص دو چشم مجید موحدی تلاش میکند.
او بارها در مصاحبههایش به رنجی که در تمامی این سالها کشیده اشاره کرد، به تنها ماندنش، به مرارتهایی که برای تامین هزینه درمانش کشیده و به اینکه هیچ گونه کمک دولتی دریافت نکرده است. او حتی در یکی از نوشتههایش به روزی اشاره کرد که کاسه چشمش خالی شد و او بیناییاش را به طور کامل از دست داد و در آن روز جز خانوادهاش هیچکس کنارش نبود.
اصرارها بر بخشش و عدم اجرای حکم کور کردن چشم همچنان ادامه داشت تا روز موعود فرار رسید. این بار شرایط هم مهیا بود و هیچ چیز کم نبود. قرار بود برادر آمنه به جای او اسید را در چشمان مجید موحدی بریزد. اما لحظاتی قبل از این که این کار انجام شود، آمنه اعلام کرد که مجید را بخشیده و تنها میخواسته این حکم را از قاضی بگیرد تا بقیه بدانند که این حکم صادر و اجرا میشود و از آن عبرت بگیرند.
آمنه دوباره رسانهای شد. این بار در ردای یک قهرمان. کمپین و پتیشن و صفحات مجازی با این شعار که "آمنه را تنها نگذاریم" راه افتاد. همه صحبت از ادامه درمان او میکردند. خودش هم گفته بود که برای درمانش به پول زیادی نیاز دارد. در همان روزی که از اجرای حکم صرف نظر کرد، اعلام کرد که من از دیه نمیگذرم و مبلغ دیه را برای هزینه درمانم نیاز دارم.
چند روز بعد اعلام شد که آمنه میتواند دیهاش را بگیرد اما مبلغ آن نصف دیه کامل یک انسان است چون آمنه زن است و بر اساس قانون اسلام دیه زن نصف دیه یک انسان کامل است.
اعتراضها دوباره آغاز شد. آمنه با صراحت اعلام کرد که اگر این قانون اسلام است او این قانون را قبول ندارد. او به رسانهها گفت که تا کنون برای درمانش ۵۰۰ میلیون تومان هزینه کرده و ۴۰۰ میلیون دیگر نیز نیاز دارد.
دوباره رسانهها به میان آمدند. گفتوگوهای مختلفی با کارشناسان حقوقی و مذهبی، وکلا و مسئولین قضایی انجام شد اما ظاهرا تغییری در خبر اعلامشده روی نداد. کمکم آبها از آسیاب افتاد و آمنه دوباره تنها از این دادگاه به آن دادگاه میرفت تا بتواند آنچه را که قانون اسلامی برایش تعیین کرده بود بستاند.
دیه به آمنه تعلق نمیگیرد؛ نه نصف و نه کامل
روز گذشته (اول آذر) خبر رسید که آمنه اصلا نمیتواند دیه چشمانش را دریافت کند چرا که از حق قصاص گذشته است. روزنامه شرق در این خصوص نوشت: «آمنه بهرامی میگويد از قصاص گذشت کرده اما ديه چشمانش را میخواهد اما اجرای احکام میگويد صورتجلسه نشان میدهد او گذشت کامل کرده است.»
در ادامه این گزارش آمده که اين صورتجلسه مورد اعتراض آمنه قرار گرفته اما به او گفته شده ديگر نمیتوانند کاری بکنند و اين صورتجلسه قطعی است. آمنه مدعی است اين رضايت او نيست و چون بينايیاش را از دست داده، نمیدانسته در آن صورتجلسه چه نوشته شده است.
فریده غیرت، وکیل دادگستری میگوید قصاص هیچ ربطی به دیه ندارد و بخشش قصاص مانع از پراخت دیه نمیشود. او به دویچهوله گفت: «مجازات قصاص با مسئله دیه متفاوت است. قصاص را که بخشیدند دیه سر جای خودش هست و باید پرداخت شود. قصاص یعنی مجازات فرد در مقابل کاری که انجام داده ولی دیه سر جای خودش محفوظ است و باید پرداخت شود به همین دلیل هم اگر یادتان باشد گفته شد که به خانم بهرامی دیه زن تعلق می گیرد و این مسئله طرح شد».
بخش دیگری از حکم صادره برای مجید موحدی شامل ۱۰ سال زندان و پنج سال تبعید بود. گفته شده که چون در این حکم هم زندان و هم قصاص بوده، با بخشش قصاص، دیه منتفی میشود چرا که فرد خاطی از طریق حبس، مجازات میشود.
اما خانم غیرت این را نیز نادرست میداند. او میگوید: «مجازاتها یک جنبه عمومی دارند و یک جنبه فردی. در جنبه عمومی، فرد خاطی یا جانی نظم جامعه را به خطر میاندازد و در قبال آنکه نظم و انضباط جامعه را به خطر انداخته قانونگذار یک مجازاتی را برایش تعیین کرده که همین ۱۰ سالی است که برای آقای موحدی در نظر گرفتهاند. قصاص آن است که در مقابل اینکه چشم را خراب کرده باید چشمش را قصاص می کردند. دیه هم یک باب جدایی دارد. اینها هرکدام یک مبحث جدا هستند، هیچ کدام نمیتوانند جای دیگری را بگیرند. الان مجازات ۱۰ سال فرد خاطی جای دیه را نمیگیرد و دیه به جای خودش محفوظ است».
از روز اول آذر آمنه بهرامی دوباره خبرساز شد. نزدیکانش میگویند او شوکه شده اصلا نمیتواند باور کند که با بخشیدن مجید موحدی دیگر هیچ چیز به او تعلق نمیگیرد؛ نه حمایت قانونی نه حمایت مردمی و نه حمایت دولتی. آمنه دوباره تنها شده و در این تنهایی خود احتمالا به این موضوع فکر میکند که کاش مجرم را نبخشیده بود.
میترا شجاعی
تحریریه: علی امینی