1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

خاموشی محمد نوری، صدای "رنج دوران"

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

می‌خواند که ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود، رنج دوران دیده‌ایم و بسی خون دل خورده‌ایم. ترانه‌های محمد نوری، رنج دوران را بازتاب می‌داد و امیدهایی را برای آن که ایران، زمانی خانه‌ی خوبان شود.

https://p.dw.com/p/OZGn
«ما برای بوييدن بوی گل نسترن ، چه سفرها کرده ايم / ما برای نوشيدن شورابه های کوير ، چه خطرها کرده ايم»
«ما برای بوييدن بوی گل نسترن، چه سفرها کرده‌ايم / ما برای نوشيدن شورابه‌های کوير، چه خطرها کرده‌ايم»عکس: wordpress

شامگاه شنبه ۹ مرداد، خبری منتشر شد که روزها بود که همه می‌دانستند باید با درد شنیدن آن مواجه شوند: محمد نوری درگذشت، کسی که صدایش "رنج دوران" را بازتاب می‌داد و امیدهایی را برای آنکه خانه‌ی ویران، زمانی آباد شود.

نوری هنرمندی فرهیخته بود. با ادبیات ایران آشنا بود و از راه تحصیل زبان انگلیسی با ادبیات جهان. موسیقی را عمیق و علمی آموخته بود، در نزد استادانی چون اسماعیل مهرتاش، سیروش شهردار، فریدون فرزانه و اولین باغچه‌بان. بافرهنگی و حس زیبایی‌شناختی‌اش او را در آفرینش هنری سختگیر کرد. هر چیزی را نمی‌خواند. در آنچه می‌خواند هماهنگی‌کاملی وجود داشت، میان موسیقی، شعر و صدا و احساس او در اجرا.

محتوا و صورت کارهایی که محمد نوری عرضه می‌کرد، بیشتر متأثر از جریان عمومی در ادبیات فارسی و بویژه شعر فارسی در دهه‌های ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ بود. شعر فارسی در این دوران گرایش اجتماعی داشت و متعهد بود که نقشی مبارزاتی علیه استبداد و بی‌عدالتی ایفا کند. نوری تعهد خود را به هنر متعهد با گزینش شعرهایی که خود از این گرایش برخاسته بودند و همچنین اجرای ترانه‌های محلی نشان می‌داد. "جان مریم"، "جمعه بازار"، "واسونک" نمونه‌هایی از این ترانه‌ها هستند که شهرتی فراوان یافتند، بویژه در میان دانشجویان. هر چه نوری می‌خواند، توسط دانشجویان به صورت فردی و دسته‌جمعی در کوه و دشت بازخوانی می‌شد. در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ اتاق‌های کوه در دانشگاه‌ها جایی برای تفکیک هنر آوازی متعهد، از موسیقی‌ای بود که مبتذل خوانده می‌شد.

«ما برای پرسيدن نام گلی ناشناس ، چه سفرها کرده ايم /ما برای بوسيدن خاک سر قله ها ، چه خطرها کرده ايم / ما برای اينکه ايران خانه ی خوبان شود ، رنج دوران برده ايم »
«ما برای پرسيدن نام گلی ناشناس، چه سفرها کرده‌ايم / ما برای بوسيدن خاک سر قله‌ها ، چه خطرها کرده‌ايم / ما برای اينکه ايران خانه‌ی خوبان شود، رنج دوران برده‌ايم»عکس: aastaneh

نماینده‌ی برجسته‌ی "موسیقی جهانی"

ترانه‌های محمد نوری، در ایران جزو بهترین نمونه‌های سبکی است که "موسیقی جهانی"، "اتنوموزیک" و همچنین "موسیقی تلفیقی" خوانده می‌شود.

«شب پريشان می‌خرامد

در خموشی‌های ساحل

می‌تپد در سينه‌ام دل،

تو می‌آيی تو می‌آيی»

این شعر از آن فروغ فرخزاد است، محمد نوری آن را با آهنگی خوانده است که از آمریکای لاتین می‌آید.

نوری ترانه‌های محلی ایران را هم که اجرا می‌کرد، چنان ترکیبی عرضه می‌کرد که اگر کسی از آمریکای لاتین آن را می‌شنید، با آن احساس بیگانگی نمی‌کرد. در "موسیقی جهانی"، محلی جهانی و جهانی محلی می‌شود. نوری، از ابتدای کار هنری‌اش تا پایان عمر، محلی و جهانی بود، به سوی جهان می‌خواند و از رنج و امیدهای گوشه‌ای از آن می‌گفت.

محمد نوری در ۸۱ سالگی درگذشت. او در یک ساله‌ی آخر عمرش از یک بیماری خونی رنج برد.

رضا نیکجو

تحریریه: کیواندخت قهاری