تك مضراب: گفتگو با خودم
۱۳۸۴ مرداد ۲۰, پنجشنبه۱ـ ”چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی“ را برای كی گفتند؟
برای كسی كه خودش را ملزم ميكنه معين را انتخاب كنه، بعد مجبور ميشه به آقای رفسنجانی رای بده، نتيجهاش جناب آقای احمدىنژاد درمياد.
۲ـ ديگه نميدونم بهش چی بگم، خيلی مغروره!
بهش بگو!
دلم ميخواست راهت را بگيرد
غرور گاهگاهت را بگيرد
مبادا آخر آن خال سياهات،
تمام روی ماهت را بگيرد.
۳ـ بالاخره گنجی چی ميشه؟ والله ، ز هر طرف كه بميرد زيان اسلام است.
شعر را عوضی خوندى: ز هر طرف كه شود كشته سود اسلام است.
هان ببخشيد! گفتی گنجى، اشتباه كردم.
۴ـ خرمگس كافكا را خوندى؟
اون كه مال سارتره؟
برو بابا! اون خوشه های خشمه كه مال سارتره.
پس جان اشتاين بك چی ميشه؟
اون كه فيلم بازی ميكرد، تو هم پرتيا!.
۵ـ چند وقت بود پيدات نبود، كجا بودى؟
تو خودم بودم.
۶ـ آخر الزمون شده جون تو!
چطور؟
يكی از نظرسنجی اومده بود خونه مون، از پسرم ميپرسه: كدوم دفتر و كتاب بيشترين تاثير را روی تحصيل شما داشته، فكر ميكنی چی جواب داد؟
لابد گفته: دفترچه خاطرات دختر همسايه و كتاب هاری پاتر.
كاش اين را ميگفت. گفت: دفترچه ی بانكی پدرم و كتاب آشپزی مادرم.
۷ـ چه كسی ميخواهد، من و تو ما نشويم؟
پدر متعصبمون، معلم انشا، ادارهی ماليات، بخش ويزای سفارتهای كشورهای اروپايی و امريكا و،
و؟
ولش كن ديگه، زيادی سياسی ميشه.
۸ـ تلويزيون نگاه ميكنى؟ بله بله!
از كدوم بخش از برنامه ها بيشتر خوشت مياد؟
از بعد برنامه ها.
۹ـ از برنامه ما ولی خوشت مياد، نه؟
آره خوب! از برنامه ی بعدى.