تبلور خاطره جمعی در سرودهای انقلاب • مصاحبه
۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبههمه سرودها و نغمههای سیاسی به یادماندنی نیستند. برخی اما جاودان شدهاند، به یک سند تاریخی تبدیل شدهاند که دورهای را و شور و ادراک مردمی را بازگو میکنند. تحول مضمونی و شکلی نغمههای سیاسی آیینهی تحول شور و شعور سیاسی است.
با دکتر اسکندر آبادی، که در حوزه موسیقی کاردان است و تحول حس موسیقایی مردم ایران را بر زمینهی تحولات سیاسی و اجتماعی دنبال میکند، در مورد سرودها و ترانهسرودهای سیاسی گفتوگو کردهایم.
دویچه وله: آقای آبادی، در چند ماه گذشته شاهد حرکات اعتراضی در خیابانها بودیم و در کنار شعارها، سرودهایی هم این حرکتها را همراهی میکردند. سرودهای قدیمیای که به پیش از انقلاب ۵۷ برمیگردند و سرودهای جدیدی که این روزها ساخته میشوند و از آنها به عنوان "سرودهای انقلابی" نام میبرند. در آستانهی سالگرد انقلاب بهمن نیز قرار داریم و به همین دلیل میخواستم ابتدا از شما بپرسم چه نغمه و تصنیفی را سرود مینامیم و چه مرزبندیای وجود دارد که یک سرود را انقلابی بدانیم.
اسکندر آبادی: سؤال سختی است؛ من خیلی گشتم که پیدا کنم تعریف سرود چیست؟ یا تعریف انقلاب چیست؟ چون به هرحال اول باید این تعریفها را داشت تا بتوان گفت که سرود انقلابی چیست.
اما اگر بخواهیم یک تعریف ضمنی بدهیم، سرود یعنی قطعهای که دستهجمعی خوانده شود و در نکوهش یا ستایش یک پدیدهی اجتماعی یا به طور کلی یک پدیده باشد. البته این میتواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد. یعنی میتواند در نکوهش یا ستایش یک شخصیت باشد که او در دگرگونی اجتماعی نقش بالایی داشته است.
حال انقلاب چیست؟ انقلاب یک دگرگونی بنیادین ساختاری است. مثلا در انقلاب صنعتی، باید حتما صنعت به طور بنیادین تغییر کند. انقلاب اجتماعی و سیاسی هم یعنی این که ساختار اجتماعی و سیاسی یک کشور یا منطقهای تغییر بنیادین کند.
پس به این تعبیر، سرود انقلابی یعنی قطعهای که دستهجمعی خوانده شود و در ستایش یک دگرگونی بنیادین اجتماعی− سیاسی یا در نکوهش نظم پیشین جامعه باشد.
اگر ما به انقلاب اسلامی به عنوان انقلاب معتقد نباشیم، طبیعتا سرودهایی که در ستایش انقلاب اسلامی –سرودهای مذهبی− خوانده شدهاند را سرودهای انقلابی نمیدانیم. ولی برای این برنامه، این مرزبندی را کنار میگذاریم، چون سرودهای مذهبی هم تاثیرگذار بودهاند و آنها را هم سرود انقلابی بهشمار میآوریم.
آنطور که متوجه شدم، شما سرودهایی را که همراه با حرکتی بودهاند که خواستار تغییرات اجتماعی و سیاسی بودهاند، سرود انقلابی مینامید. به این ترتیب میتوانیم فرض کنیم که چنین سرودهایی از زمان مشروطه وجود داشتهاند.
دقیقا؛ انقلاب مشروطه یک خواست برای دگرگونی بنیادین در ساختار اجتماعی ایران را در نظر داشته است. پس سرودهایی هم که بازتاب این تغییر و یا برای این تغییر بوده، سرودهای انقلابی هستند.
پس ترانههایی هم که عارف قزوینی ساخته است، سرودهای انقلابی هستند؟
به تعبیر من، بله. به خصوص که بعضی از این ترانهها دستهجمعی خوانده شدهاند و واقعا به عنوان سرود فهمیده شدهاند. مثلا ترانهی"از خون جوانان وطن" به عنوان ترانه معروف است، ولی خیلیها در کوهها، زندانها و مکانهایی که مردم به طور پنهانی جمع میشدند آن را به عنوان سرود میخواندند.
نگاهی هم به سرودهای پیش از انقلاب بهمن ۵۷ بیاندازیم. ممکن است کمی از پیشینهی این سرودها برایمان بگویید؟
شما از انقلاب مشروطه شروع کردید و این دقیقاً همان نقطهی آغاز سرودهای انقلابی نیز هست. پس از آن جنبش چپ بود که سرودهای انقلابی را به ایران آورد.
سرودهایی که آن زمان (دوران رضا شاه) در ستایش از تغییرات بنیادین و مدرنیزه کردن ساخته شدند یا سرودهایی که امیرجاهد در کشف حجاب ساخت، سرودهای انقلابی محسوب نمیشدند. چون ضمن این سرودها، تثبیت رژیم پهلوی نیز منظور شده بود و تغییرات اجتماعی را فقط در سایهی رضا شاه میدید. به این دلیل، این نوع ترانهها را از سرودهای انقلابی جدا میکنیم.
پس جنبش چپ که خواهان تغییرات بنیادین در جامعهی ایران بود، سرودهای انقلابی را یا به صورت ترجمه وارد فرهنگ سرودخوانی ما کرد یا این که خود سرودهایی ساخت. اولین سرود معروف این جنبش نیز سرود "انترناسیونال" است که ابوالقاسم لاهوتی شعر آن را ترجمه کرد. بعداً آهنگی روی این سرود گذاشته شد و بارها و بارها خوانده شد.
در دههی ۱۳۲۰ و طی ۱۲ سال پیش از کودتای مرداد ۱۳۳۲، همان سرودهای انقلابی زمان مشروطیت خوانده میشدند و یک سری سرودهای سوسیالیستی نیز به آنها اضافه شد که حزب توده نقش بزرگی در آن داشت.
پس از کودتای ۱۳۳۲، یک دورهی رکود حاکم میشود و سرودی در این دوره ساخته نمیشود. تا این که کنفدراسیون دانشجویان در خارج از کشور، یک سری سرودها را عرضه کرد. این سرودها یا ترانههای معمولی بودند که روی آنها شعرهای انقلابی گذاشته شده بود؛ مانند «ساقی میخواران» یا «ساری گلین» که یک ترانهی ترکی ارمنی است. روی این آهنگ یک شعر انقلابی گذاشته بودند و میخواندند که به نام سرود "پاییز آمد" شناخته میشود.
معلوم هست که شعر این سرود را چه کسی ساخته است؟
چون این سرودها پنهانی ساخته شدهاند، ترانهسراهای بسیاری از آنها یا حتی آهنگسازان سرودهایی که آهنگ ویژهی خود را دارند، شناخته شده نیستند. البته بسیاری از سرودهای آن زمان ترانههای معمولیای هستند که فقط شعر انقلابی روی آنها گذاشته شده است. و در فرهنگ سرود ما خیلی از این ترانهها هست، یعنی بیشتر آنها ترانههای معمولیای هستند که فقط شعر انقلابی رویشان گذاشته شده است.
در مورد سرودهایی که به زبانها و گویشهای مختلف در ایران خوانده شدهاند، چه میتوانید برایمان بگویید؟
بازتاب اینکه خلقهای مختلف در جنبش مقاومت و جنبشهای انقلابی شرکت داشتند، در سرودها نیز دیده میشود. ما سرودهای آذری داریم، سرودهای کردی داریم، سرودهایی هم داریم که ترانههای آذری بودند، مثل "اولر وار" که بصورت "ای رفیقان، قهرمانان" درآمد. یعنی یک ترانه معمولی و از یک اپرای آذری بوده، بعد روی این یک شعر سیاسی گفته شده است.
جنبشهای چریکی آستانهی انقلاب چه نقشی در سرودسازی در ایران داشتند؟
با شروع جنبش "سیاهکل"، فداییها فرهنگ خود را به خصوص به جنبش چپ و اصولا جنبش مقاومت علیه شاه و رژیم پهلوی آوردند. آنها سرودهای خود را نیز داشتند. این سرودها یا سرودهای ترجمه شدهی فلسطینی بودند و یا سرودهایی مانند "بهاران خجسته باد" بود (که شعر این سرود از سرهنگ بهزادی است که هوادار حزب توده بوده است). همچنین سرودهای چریکی و سرودهایی از امریکای لاتین نیز از این طریق به فرهنگ سرودخوانی ما اضافه شدند.
ولی در این دوره، حتی برخی از ترانههای عاشقانه فرم سرودی پیدا کردند. مثلا وقتی عدهای از هواداران جنبش چپ با هم به کوه میرفتند، یک سری ترانه را با هم میخواندند و آنها هم فرم سرودی پیدا میکردند. معروفترین آنها ترانهی "جان مریم" از نوری است که آهنگ آن برگرفته از آهنگهای محلی است و حتی "الهه ناز" ساختهی اکبر محسنی که بنان آن را خوانده است، از جملهی این ترانهها هستند. این ترانهها به این شکل به فرهنگ سرودی ما اضافه شدند، با این که در اصل سرود نبودند.
اما باید گفت که سرودهای امریکای لاتین مانند "برپا خیز، از جا کن" که سرودی شیلیایی است، جای ویژهای داشتند. معروفترین این سرودها هم "آفتابکاران جنگل" یا همان "سر اومد زمستون، شکفته بهارون" است که اسم مستعار خوانندهی آن "داوود شرارهها" بود.
یکی دیگر از این سرودهای مشهور "زده شعله در چمن" است که آن را هم فداییها ساخته بودند و میدانم که آن را پنهانی در منزل آقای آقای عارف ابراهیمپور که الان در آلمان زندگی میکند ضبط کرده بودند. آقای ابراهیمپور پیانو زد و گروه کر نیز همراه ایشان این سرود را خواند. این سرود نیز ترانهای است که قبلا منوچهر همایونپور آن را خوانده بود.
تا جایی که من اطلاع دارم، تحقیق عمیق و گستردهای در مورد سرودهای ما انجام نشده است. یا این که شما تحقیقی در این زمینه میشناسید که مثلا اسامی کسانی که این سرودها را ساختهاند در آن ذکر شده باشد؟ حتی در کتاب "سرود کوهستان" که در هلند منتشر شده است و گویا از جامعترین کتابهایی است که این سرودها را جمعآوری کرده است، باز هم اسامی کامل نیامده است.
دقیقا همینطور است. چون بسیاری از این سرودها پنهانی ساخته شدهاند، آهنگساز و ترانهسرای آنها معلوم نیست. ولی همانطور که گفتید، تحقیقی هم انجام نشده است یا لااقل من هم نمیشناسم.
البته خود من تصمیم دارم با یکی از دوستان عزیزم این کار را بکنم. قرارمان این است با این دوست تلاش کنیم ببینیم، میتوانیم آهنگسازان این سرودها را پیدا کنیم و در این صورت آیا اجازهی ذکر نام آنان را داریم و یا این که باید نام مستعارشان را اعلام کنیم و اساساً در چه شرایطی این سرودها ساخته شدهاند و پیامشان چه بوده است.
پیام بسیاری از این سرودها خیلی مجرد است؛ آیندهی بهتر، رهایی. حتی خیلی وقتها از آزادی صحبت نمیشود، بلکه از رهایی از بندها صحبت میشود.
در بعضی از کتابهای سرود تلاش شده که سرودها را به مثلا سرودهای زندان، کوهستان و یا سازمانهای سیاسی تقسیمبندی کنند. الان شما اشارهای هم به مضمون این سرودها داشتید. آیا با این گونه تقسیمبندیها موافق هستید؟ یا شما آنها را چگونه تقسیم میکنید؟
اشکال این تقسیمبندیها این است که شما باید ترانههای عاشقانه را نیز در آن وارد کنید. چون خیلی از این ترانهها در زندان و به طور دستهجمعی خوانده میشدند. یعنی این که حالت سرودی داشتند.
از سوی دیگر، اگر به انقلاب و تاثیرات سرودهای انقلابی در آستانه و بعد از انقلاب نگاه کنیم، باید این تقسیمبندیها را برداریم و تقسیمبندیهای دیگری را در نظر بگیریم. در این تقسیمبندی جدید سرودهای مذهبی، سرودهای بینابینی و سرودهای جنبش چپ را خواهیم داشت. اینها سه دسته سرود انقلابی هستند که من میشناسم؛ به خصوص در رابطه با انقلاب اسلامی.
منظورتان از سرودهای بینابینی چیست؟
در آستانهی انقلاب سرودهای مذهبی صرف داشتیم؛ مانند "خمینی ای امام". شعر این سرود از حمید سبزواری بود، آهنگ آن را حمید شاهنگیان ساخته بود و در فرودگاه در استقبال از آقای خمینی خوانده شد.
یا این که شعار "اللهاکبر" که اول انقلاب داده میشد، به صورت سرود خوانده شد. تعدادی همآوا در رادیو در حضور آیتالله طالقانی آن را همراه با سنج و غیره خواندند و ضبط کردند.
فقط الله اکبر؟
بله، فقط شعار اللهاکبر که با یک آهنگ چهارگاه تنظیم شده بود.
سرودهایی از این قبیل که چیزی بین نوحه و سرود بود؛ یعنی این که آهنگ نوحهها را میگرفتند و شعرهای نسبتا مدرنتری که فقط نوحهای نباشد، روی آن میگذاشتند. سرودهایی در ستایش از انقلاب، شهیدان و یا در ستایش از شخصیتهایی مانند آقای خمینی.
اما سرودهای بینابینی سرودهایی بودند که به خصوص توسط سرایندگان غیرمذهبی و یا حتی چپ ساخته میشدند، ولی مضمونهای مذهبی را نیز درنظر داشتند. معروفترین آنها سرود "والا پیامدار، محمد" بود که فرهاد مهراد آن را خوانده بود. در ابتدای این سرود حدیثی از پیغمبر آورده میشود که : «یک کشور با کفر باقی میماند، ولی با ظلم باقی نمیماند». سرودی با این مضمون، قصد ایجاد آشتی میان مذهبیها و غیرمذهبیها را داشت.
یا سرود ملی ایران که از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۷۱ اصلا سرود ملی رسمی ما بود، اول به عنوان یک سرود انقلابی توسط ابوالقاسم حالت ساخته شد. آهنگ این سرود را پیش از انقلاب محمد بیگلری در اصل برای شهبانو فرح پهلوی ساخته بود. ولی بعداً با شعر ابوالقاسم حالت، به سرود انقلابی و بعد هم اصلا به سرود ملی کشور تبدیل شد.
در این سوی جبهه هم سرودهای چپی داشتیم؛ سرودهایی که از جنبش چپ آمده بودند. معروفترین این سرودها در اول ماه مه ۱۳۵۸ و در بزرگترین تجمع کارگری و سیاسی آستانهی انقلاب، خوانده شدند.
ممکن است نمونهای از این سرودها را نام ببرید؟
مثلا "چرخ صنعت به گردش فتد، با سرانگشت زحمتکشان" که سرود کارگری بود. یا "آمد بهار امید" که در همان روز خوانده شد. اینها سرودهایی بودند که برخی از آنان اساساً مخصوص اول ماه مه و مخصوص این گردهمآیی ساخته شده بودند.
مدتهاست که مفهومی با عنوان "ترانه سرود" در فرهنگ ما رایج شده است. ترانه سرود چیست؟
این اتفاقا عبارت بینابینی سرود و ترانه است. پیش از این به خصوص در مفهوم رسمی و رادیویی، چیزی را ترانه مینامیدیم که رمانتیک باشد و یک نفر آن را خوانده باشد. سرود هم به چیزی میگفتیم که دسته جمعی خوانده شده باشد و بیشتر حالت سیاسی یا رسمی داشت – مانند سرود ملی− یا این که به مناسبت ویژهای ساخته و خوانده میشد (مانند سرود ورزش).
سردمداران انقلاب نمیخواستند ترانه پخش کنند و یا این که مفری پیدا کنند که بگویند : آنچه ما پخش میکنیم، میخوانیم و میسازیم، ترانه به آن مفهوم پیشین خود نیست و چیزی بین سرود و ترانه است.
چون سرودی مانند سرود ورزش و یا سرود سیاسی صرف نیست، پس نوعی ترانه است و چون به آن معنا عاشقانه نیست، سرود است. در اصل این عبارت رسمی ترانه سرود است. وگرنه پیش از این، به ترانههایی هم ترانهسرود گفته میشد. نمونهی این ترانه سرودها هم «ایران ای سرای امید» است که سایه شعرش را گفته ، آهنگ آن از محمد رضا لطفی است و آقای شجریان آن را خوانده است.
با وجود آنکه شما میگویید به جز در جنبش چپ فرهنگ قوی ساختن سرود به آن صورت در ایران وجود نداشته، ولی به هر حال وقتی در کتابهایی که موجودند نگاه میکنیم، تعداد سرودهایی که داریم به نظر من کم نمیآید. از میان این سرودها، بعضیها هستند که همگانی و همهگیر شدهاند و در ذهنها ماندهاند. چه عواملی به نظر شما نقش بازی میکند که یک سرود همهگیر شود؟
ما گفتیم که ویژگی سرود این است که آن را دستهجمعی بخوانند. برای که بتوان آن را دستهجمعی خواند، باید متن ساده باشد. شعر و آهنگ سرود باید طوری باشد که بتوان آن را حفظ کرد. دوم اینکه باید بشود یک ارتباط ذهنی با آن گرفت. یعنی اینکه باید به نوعی تداعیای بوجود بیاید که خواننده سرود و کسی که همآوایی و همخوانی میکند، بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
مثلا سرود "یار دبستانی" را در نظر بگیرید. این سرود در یک مقطع زمانی خاص، یعنی در سال ۱۳۷۶، توسط دانشجویان در پارک لاله خوانده و یکدفعه همهگیر شده است. البته عامل آهنگ و متن در این میان نقش بازی کرده، ولی یک عامل تصادفی – تاریخی هم در آن نقش داشته است. یعنی اینکه چون دانشجویان در آن مقطع آن را خواندند، همه به این سرود علاقه پیدا کردند. در ضمن پشتوانه ذهنی هم دارد، یعنی همه "چوب الف" را در کلاسها در ایران یا خوردهاند یا دیدهاند و همه دبستان رفتهاند. این است که میتوانند با این سرود، با این ترانه، ارتباط برقرار کنند، وگرنه که "یار دبستانی" آهنگی بود که منصور تهرانی برای فیلم خود "از فریاد تا ترور" ساخته بود و آن را فریدون فروغی خواند و بعد هم آقای جمشید جم در رادیو خوانده و ضبط کرده بود. اما کسی به این ترانه تا سال ۱۳۷۶ توجه چندانی نمیکرد. یا سرودهای دیگر از این نوع.
میگویید سرودهای دیگر از این نوع، الان میبینیم که برخی سرودها که از جنبش چپ میآید، توسط جنبش جدید موسوم به "جنبش سبز" استفاده میشود، مثلا "سر اومد زمستون". شما علت این را چه میدانید؟
ببینید، "سر اومد زمستون" یا "آفتابکاران جنگل" یک ترانهسرودی است که اول انقلاب بسیار مشهور و شناخته شده بوده و خوانده میشده است.
سازنده آن کیست؟
سازنده این ترانهسرود هم معلوم نیست. البته آهنگش ارمنی است و شعرش را پنهانی ساختهاند، برای همین روشن نیست چه کسی آن را ساخته است. فقط در این کتابها عنوان میشود که چطوری ساخته شده است. من میدانم که داوود شرارهها که هوادار سازمان چریکهای فدایی خلق بود، این را پیش از انقلاب، در سال ۱۳۵۴ ضبط کرده بود.
حال این "آفتابکاران جنگل" که انقدر معروف بوده، بعد از ۳۰ سال دوباره معروف میشود. چرا؟ برای اینکه جنبش سبز میداند، یا آقای موسوی در زمان نامزدی ریاست جمهوری یا همراهان ایشان و آنهایی که برای این کار تبلیغ میکردند میدانستند که هم پدر و مادرهای اصلاحطلب و انقلابی و آنهایی که به هر حال خاطرهای از این سرود دارند و هم بچههای اینها این ترانهسرود را شنیدهاند و یک ارتباط ذهنیای با این دارند. شاید بتوانیم بگوییم این تداعی کمکی بود که هواداران آقای موسوی یا هواداران جنبش سبز این را به عنوان فراخوانی ببینند به علاقهمندان به این ترانهسرود، که بیایید با همدیگر همراه شویم.
همیشه این طور هست که آهنگی را، شعری را، قطعهای را میگیرند که مردم با آن ارتباط ذهنی دارند و این را به عنوان تبلیغات انتخاباتی یا هر تبلیغ دیگری استفاده میکنند. نمونه آـن طرف جبههاش هم، طرفداران آقای احمدینژاد بودند که روی "ایران، ای مرز پرگهر" یک شعری ساخته بودند و در ستایش از اقای احمدینژاد میخواندند. اینها نشانگر آن است که ارتباط ذهنی با این ترانهها وجود دارد و آنها حدس زدند کهع میتوان از این ارتباط ذهنی بهره گرفت.
الان هم سرودهای انقلابی ساخته میشوند و اگر ساخته میشوند مضمونشان فرق کرده است؟
کمتر سرود انقلابی ساخته میشود. برای اینکه، همانطور که خودتان گفتید، ما میبینیم از سرودهای پیشین، از سرودهای زمان انقلاب و حتی از سرودهای انقلاب مشروطه استفاده میشود و مردم آنها را میخوانند. بیشتر سرودها تکرار همان سرودهای پیشین است. ولی چند سرود هم ساخته شده که حتما خودتان از آنها اطلاع دارید.
مضمونهای معدود سرودهایی که ساخته میشود، خوشبختانه یک مقداری مشخصتر شده، یعنی اینکه مثل پیشترها فقط ستایش از یک پدیده مجرد و نکوهش پدیدههای مشخص پیشین نیست. بلکه یک مقدار مشخصتر شده، آن هم به این معنا که اگر سرودی ساخته میشود، مثلا سرود آزادی است ونه سرود رهایی. آزادی خودش به عنوان یک پدیده مورد ستایش قرار میگیرد. در حالیکه پیش از آن بیشتر رهایی از استبداد و کندن از نظم گذشته بود که منظور نظر سرودسازان و سرودخوانان بود.
یعنی یک هدف را بیان میکنند و اینکه به چه میخواهند برسند؟
دقیقا.
مصاحبهگر: کیواندخت قهاری
تحریریه: رضا نیکجو