بازتاب یک داستان ایرانی در رسانههای آلمانی
۱۳۹۲ تیر ۲۵, سهشنبه
دو دختربچه به نام صبا و مهتاب در یک روستای خیالی به نام چشمه در شمال ایران زندگی میکنند. دو دختربچه که شباهتی به دیگر ساکنان روستا ندارند، چرا که پدرشان مسیحی است و ثروتمند و مادرشان زنی روشن و امروزی که به بچههایش کتاب خواندن آن هم کتابهای غربی را توصیه میکند. صبا و مهتاب آنقدر به هم شبیهاند که به سختی میتوان از هم تشخیصشان داد تا ۱۱ سالشان میشود. روزی به یکباره خانواده سر از فرودگاه در میآورد. پدر پشت فرمان است. مادر در کنار صبا نشسته است. صبا روی صندلی پشتی است اما مهتاب کجاست؟ میگویند که مهتاب در فرودگاه منتظر است. پدر و مادر به جای پاسخ درست و حسابی بهانه میآورند. سالها پس از این ماجرا صبا هنوز تصاویر مبهمی از این روز در ذهن دارد. آیا مهتاب واقعا در هواپیما بود؟ آیا مادر و مهتاب واقعا سوار هواپیما شدند؟ آیا آنها به آمریکا مهاجرت کردند؟ یا پدر و مادر دوقلوها را بین خودشان تقسیم کردهاند تا دست کم یکی از آنها زندگی در آزادی را تجربه کند؟ یا همه چیز جور دیگری بوده و مهتاب غرق شده و مادر را به زندان بردهاند؟
صبا ایمان دارد که مادر و مهتاب در آمریکا زندگی میکنند. صبا نمیخواهد باور کند که آنها دیگر وجود ندارند و برای همین داستان را از این زاویه که "اگر آنها زنده باشند و در آمریکا باشند" تعریف میکند.
این ماجرا داستان رمانی است از دینا نیری به زبان آلمانی. رمانی به نام" یک قاشق چایخوری سرزمین و دریا"
Ein Teelöffel Land und Meer این رمان در رسانههای آلمانیزبان نیز بازتاب داشته است.
چه میشد، اگر ...
روایتهای صبا در این داستان ساختاری دارد شبیه به فیلمهای سینمایی. ساختاری که صبا آنها را از فیلمهای آمریکایی میشناسد. فیلم هایی که دزدکی در بازار سیاه میخرد. در خیال صبا، مهتاب دماغش را عمل میکند، موهایش را قهوهای روشن میکند و در هاروارد درس میخواند، با پسری آشنا میشود که موی روشن دارد. از آن پس جدا میشود. اما زندگی مهتاب درست نقطهی مقابل زندگی صبا در یک روستا در ایران میگذرد. روستایی که صبا در آن با مردی که سالها از او مسنتر است و نه به دلخواه خود، ازدواج میکند.
سایت اشپیگل آنلاین در مطلبی به عنوان "خواهری که در خاطره زندگی میکند" مینویسد: «هر انسان یک بار زندگی میکند اما در کنار این زندگی کوتاه یا بلند ِ"یکباره"، تعداد بیشماری زندگی از جنس "چه میشد، اگر این چنین میشد"ها، دارد. یکی از این انسانها دینا نیری است که در داستاناش به این "چه میشد، اگر..." ها میپردازد.»
دینا نیری خود در سن ده سالگی ایران را به اتفاق خانوادهاش ترک کرده و به آمریکا مهاجرت کرده است. آن گونه که نویسنده در مصاحبهای میگوید، چند سال پیش با دیدن روستاهای یونان خاطرات روستاهای ایران در او زنده شده و پرسشهای زیادی برایش پیش آمده است. پرسشهایی مانند این که: «چه می شد اگر خانوادهاش آن زمان در ایران میماند و کشور را ترک نمیکرد.»
اشپیگل مینویسد :«نیری با ادبیات به این پرسش پاسخ داده است و از شخصیت "دوقلوها" در این داستان کمک گرفته است؛ از صبا و مهتاب.»
نگاه به ایران با چشمانی دور از ایران
خبرگزاری آلمان در نوشتهای با عنوان "زندگی پشت چادر" مینویسد: «داستان این رمان تصویری از سرگذشت نویسنده آن است. دینا، وقتی که دختری کوچک بود با خانوادهاش از ایران گریخت و حالا دربارهی دختربچهای مینویسد که در ایران مانده است و مشغول خیالپردازی در این باره است که خواهر دوقلویش در آمریکا چه میکند.»
اینگو زنف ورنر نویسندهی این مقاله مینویسد: «در داستان از گشت ارشاد سخن به میان آمده است. رفتار آنها با زنان مجرد تابع هیچ قانونی نیست. همیشه دلیلی برای "گیر" دادن به این زنان هست؛ یا رویشان را زیر چادر خوب نگرفتهاند، یا چشمها خیلی آرایش شده است یا نوک تیز کفشها از زیر چادر بیرون زده است. بعد هم کتک میخورند و در بدترین حالت تهدید به مرگ میشوند.»
هرچند که این رمان با واکنشهای مثبتی در میان رسانههای آلمانی روبرو شده، اما انتقاداتی هم به آن وارد است. برای مثال این که نویسنده ایران را به صورتی زنده و جاندار توصیف نکرده است. در نوشتهی خبرگزاری آلمان دربارهی این کتاب آمده است: «نیری از ایرانی سخن میگوید که خود آن را ندیده است. اما از آشنایان خود تحقیق زیادی کرده و نتیجهی کارش را به خوانندگان منتقل کرده است.» نیری خود در یکی از مصاحبههایش میگوید: «مطمئن هستم که این رمان هنوز اشتباهاتی دارد، چون من از فاصلهی دوری که با ایران داشتهام، آنرا نوشتهام.»
اما نقطهی مشترک چند نوشتهای که دربارهی این کتاب منتشر شده، تاکید بر قدرت دینا نیری در روایت داستان است. داستانی که با وجود کاستیها پر است از شخصیتهایی که هر کدام از زاویهای تازه، روایتی تازه دارد. مثلا صحنهای که در آن یکی از زنان روستایی میخواهد صبا را متقاعد کند که دیگر داستانی دربارهی خواهرش مهتاب تعریف نکند. زن روستایی میگوید: «داستان فقط به درد دختربچههای کوچک میخورد». اما مادربزرگ صبا مخالف اوست و عقیده دارد: «چیزی که برای یک دختربچه کوچک خوب است، برای یک زن بزرگ هم خوب است. زنان بزرگ فقط به مقدار بیشتری از آن احتیاج دارند.»
این کتاب با نام آلمانی Ein Teelِffel Land und Meer در ۵۲۸ صفحه توسط انتشارات Maareverlag در هامبورگ منتشر شده است و ۲۲ یورو قیمت دارد.