گفتوگویی با پرستو فروهر
۱۳۸۸ آبان ۱۹, سهشنبهنمایشگاه "تصاویر در جهان اسلام و دنیای مدرن" روز چهارشنبه ۴ نوامبر در خانه نمایشگاهی مارتین گروپیوس در برلین افتتاح شد. در این نمایشگاه در کنار نمونههای بینظیری از هنر اسلامی، مانند مینیاتور، خطاطی و نمونههایی از صنایع دستی، آثار گروهی از هنرمندان معاصر، که بهگونهای با هنر اسلامی در ارتباط بوده و یا از آن الهام گرفتهاند، به نمایش گذاشته شده است.
پرستو فروهر، هنرمند ایرانی، یکی از شرکتکنندگان در این نمایشگاه است. چهار تابلو، یک چیدمان و یک فیلم کوتاه او در این نمایشگاه که تا ۱۸ ژانویه سال ۲۰۱۰ میلادی ادامه دارد، نشان داده میشود.
دویچه وله با پرستو فروهر درباره آثار او در نمایشگاه "تصاویر در جهان اسلام و دنیای مدرن"، و نیز فلسفه هنری و دیدگاههای اجتماعیاش گفتوگو کرده است.
دویچه وله: خانم فروهر چهار تابلوی نقاشی شما با عنوان «اسم من سبز است، اسم من سرخ است» در نمایشگاه برلین نشان داده میشوند. این تابلوها در نگاه اول دکوراتیو و تزیینیو انگاری نقش و نگارهستند. در نگاهی ژرفتر محتوای این تابلوها یعنی شکنجه، قتل و قدرتگرایی بیننده را غافلگیر و حیرتزده میکند. در واقع تضاد چشمگیری بین محتوا و فرم بیانی در آثار شما به چشم میخورد. علت انتخاب فرمهای تزیینی برای بیان چنین محتوایی چیست؟
پرستو فروهر: شاید دقیقاً همانطور که خودتان اشاره کردید، مسئله رو به رو کردن بیننده است با خودش. در حالی که او فکر میکند با زیبایی رو به رو است، این زیبایی در خودش میشکند و واقعیت خشونت را عریان نشان میدهد. ارتباط کار من به این نمایشگاه در واقع در این است که من سعی دارم، نگاه جدیدی به نقش و نگار داشته باشم و استفادهی جدیدی از مسئلهی نقش و نگار بکنم. نقش و نگار در فرهنگ گذشتهی ما کاربرد کاملاً تزیینی داشته و برای نمایش زیبایی به کار برده میشده است. من به نوعی سعی میکنم در کارهایم شکستهشدن این زیبایی را در همان ساختار قدیمیاش به بیننده نشان دهم. با تغییری که من در شکلهای این نقش و نگار میدهم، نقش و نگارهایی که معمولاً در هنر قدیمی یک نوع برداشت از گل و گیاه یا نقشهای هندسی هستند، در کار من تبدیل به ابزار خشونت میشوند. این ابزار خشونت میتواند اجسام تیز، مانند چاقو، قیچی، سیخ و تیر باشد یا آلت تناسلی مردانه، که به عنوان ابزار خشونت در سیستمهای توتالیتر به کار برده میشوند. به هرحال قصد من در این کار دقیقاً این تغییر ماهیت و رو به رو کردن بیننده با لحظهای است که زیبایی که از دور به چشمش آمده در خودش میشکند و فرو میریزد.
خانم فروهر همانطور که خودتان اشاره کردید، فرمهای تزیینی در هنر اسلامی اصول و قواعد کاملاً مشخصی دارند. شما از این فرمها در کارتان استفاده میکنید، ولی این قواعد را به شکل کاملاً غیرمترقبهای از بین میبرید. آیا شما در این روند میخواهید سیستم اجتماعی و سیاسی موجود در جوامع اسلامی را نشان دهید و از آنان انتقاد کنید؟
به هر صورت هر سیستم زیبایی برخاسته از یک نوع تفکر و بینش به دنیا بوده و در پی خویش شرایط اجتماعی و سیاسی خاصی را میآفریند. نقش و نگار در واقع ظاهر زیبا و فریبندهای میسازد، ولی در پشت این ظاهر زیبا میخواهد هر نوع فردگرایی، هر گونه متفاوت بودن با ساختارهای سنتی و قدیمی را در خود حل کند. نقش و نگار حق حیات برای آنان قائل نیست. آاثار من میتوانند اعتراضی باشند به آن ساختار سنتی. در واقع فضا باز کردن برای فردیت، برای حضور دگراندیشی در آن ساختارهای سنتی.
بین هنر شرق و هنر غرب همواره مرزبندی وجود داشته و یا بوجود آورده شده است. نگاه غرب به هنر شرق یا جوامع شرقی اکثراً نگاهی سطحی، محدود یا یکجانبه بوده، میتوان گفت هنوز هم هست. فکر میکنید بینندهی غربی چگونه میتواند دریچهای را به هنر شرق باز کند؟ آیا همانطور که برای درک آثار شما نگاه جستجوگری لازم است، بینندهی غربی هم برای کشف هنر شرق احتیاج به نگاه جستجوگری دارد؟
من دقیقاً امیدوارم که اینطور باشد. نگاه کلیشهای غرب به شرق نگاهی از بالاست که همیشه وجود داشته است. این نگاه باید بازبینی شود. تلاش من این است که تمام آن کلیشههای زیبایی را که غربیها در هنر سنتی شرقی جستجو میکنند، در نظر اول به آنان نشان دهم. منتهی وقتی جلو میآیند، میبینند که نه، با یک نگاه کلیشهای آمدهاند و با محتواهای دیگری روبرو میشوند. قصد من در واقع ترغیب یا کشاندن بیننده به نقطهای است که مجبور به نگاهی ژرفتر شود. نگاه اول خود را زیر سؤال ببرد و بدین ترتیب در ذهنش فضایی برای سؤال، گسترش شناخت و درک پدید بیاید. من امیدوارم از طریق چنین نمایشگاههایی ارتباط برابرتری بین شرق و غرب پدید بیاید و غربیها در نگاهشان به جوامع شرقی، بویژه به جامعهی ایران، همچنان متکی به کلیشههای از پیش ساختهشدهی خودشان نباشند، بلکه به واقعیتهای موجود نگاه کنند و سعی کنند دید گستردهتر و عمیقتری پیدا کنند.
چیدمان شما در این نمایشگاه صندلیهای کیسهای هستند که در فضای نمایشگاه در کنار یکدیگر قرار داده شدهاند. این چیدمان از یک طرف برای بیننده بسیار آشنا و از طرف دیگر کاملاً ناآشناست. چرا که موادی که در ساخت این صندلیهای کیسهای استفاده شده، در واقع مصارف دیگری دارند. لطفا راجع به این چیدمان توضیح بیشتری برای ما بدهید.
عناصر این چیدمان در واقع اشیاء بینابینی هستند بین فرهنگ پاپ و فرهنگ روزمرهی مردمی. فرهنگی که به شادی و به زندگی روزمره روی میآورد و فرهنگ مذهبی که در واقع دنیای کنونی را نفی میکند، رو به آخرت دارد و لذتهای دنیوی را در اولویت قرار نمیدهد. آنچه ما با آن در جامعهی ایران به صورت گسترده رو به رو هستیم، مخلوط شدن این دو فرهنگ و بویژه المانهای تصویری یا صوتی یا بصری این دو نوع نگاه به زندگی در طی سالهای گذشته است. چیدمان من در واقع به نوعی از مشاهدهی این نوع مخلوط شدن الهام گرفته شدهاست. اینها یکجور صندلیهایی هستند که به راحتی میشود در آغوششان نشست، لم داد. رنگهای فوقالعاده زنده و جذابی دارند، برق میزنند، ولی درآنها از المانهای پردههای عزاداری، از خطاطی و نقش و نگارهایی موجود درپارچههای عزاداری تولید شده در ایران استفاده شده است. تلفیق این المانها برای نتیجه مشاهدات من در این زمینه بوده و نشان میدهد که چگونه در جامعهی ما عناصر فرهنگ پاپ و فرهنگ مذهبی در طی سالهای گذشته با هم اختلاط و امتزاج کردهاند.
بهنظر میرسد تعداد این صندلیها کیسهای آگاهانه انتخاب شده است. علت این انتخاب چیست؟
اینها دوازده تا هستند. ما میدانیم که دوازده عددی است که در زندگی روزمرهی ما نقش اساسی دارد، دوازده ماه یک سال را میسازد، دایرهی زندگی را میسازد، و همچنین در فرهنگهای مذهبی متفاوت ما با عدد دوازده به عنوان دوازده فرد مقدس رو به رو هستیم. چه در فرهنگ زرتشتی، چه اسلامی و چه مسیحیت ما با تکرار عدد دوازده به عنوان یک دور بسته رو به رو هستیم. من هم برای این چیدمان دوازده صندلی کیسهای را انتخاب کردهام.
خانم فروهر به نظر شما به چه علت هنر ایران در حال حاضر اهمیت زیادی در جوامع غربی پیدا کرده است؟ ما در گوشه و کنار اروپا و آمریکا نمایشگاههای متعددی از هنر معاصر ایران و هنرمندان معاصر ایرانی میبینیم؟
در جامعهی ایران، در تصویر جامعهی ایران در نمای بیرونی، تغییر بزرگی پدید آمده است. با جنبشی که در ایران پدید آمد، ما دیدیم که چطور افکار عمومی جهان یک مرتبه متعجب شده و همراه با شادی و پشتیبانی نسبت به این جنبش واکنش نشان دادند. تمامی رسانهها پر شد از عکسهایی که برای بینندهی غربی کاملاً جدید بود. جامعهی ایران در طی سالها توسط تصویر مردان پر ریش بازنمایی شده بود، ولی این تصویر ناگهان تبدیل شد به نسل جوانی که با شور زندگی، با خنده در خیابانها دنبال خواستههای خود به جنبش درآمده بود. این به نظر من عامل مهمی است که توجه غربیها را بسیار جلب کرد. آنان متوجه شدند که شناختشان از این جامعه، و آنچه زیر پوست این جامعه اتفاق میافتد، بسیار اندک بوده است. هنر و فرهنگ همیشه راهی برای شناخت جوامع است. شاید رویکردی که امروز وجود دارد، برای این باشد که از زبان هنرمندان ایرانی با درکی روبه رو شوند، نسبت به شرایط اجتماعی و سیاسی که این هنرمندان در آن زندگی میکنند و نسبت به آن واکنش نشان میدهند.
خانم فروهر یکم آذر سالگرد فاجعهی قتل پدر و مادر شماست. این فاجعه به چه شکل در کار هنری شما تأثیر گذاشته و آن را تغییر داده است؟
به اعتقاد من هر هنرمندی با تجربیات شخصی، با تجربیاتی که در واقع برایش وجودی میشوند، کار و فکر میکند. دریچهی نگاهش به زندگی از زاویهی این تجربیات است. برای من قتل پدر و مادرم بعد از سالهایی که آنان برای اهداف انساندوستانهای تلاش کرده بودند و پس از آنکه پایان زندگیشان آنچنان غیرانسانی رقم خورد، در واقع به نوعی تمام ذهنیت من را نسبت به زندگی، و شاید نسبت به وظیفهای که در زندگی دارم، عوض کرد. این مسلماً در کارهای من بسیار انعکاس داشته است. پرداختن به مسئلهی خشونت و بازنمایی لحظهای که زیبایی و امنیت زندگی در خودش فرومیریزد و میشکند، از آن به بعد تبدیل به مشغلهای شد که به صورت مداوم در کارهای مختلف من خود را نشان میدهد.
مصاحبهگر: الهه آزاد
تحریریه: بابک بهمنش