ايلزه آيشينگر بانوى شعر آلمانىزبان ۸۵ ساله شد
۱۳۸۵ آبان ۱۰, چهارشنبهآيشينگر هستى خود را «كاملا غيرضرورى» مىداند. اما اين بانوى شاعر اهل وين كه حياتى در سايهسار را برگزيده، شعر و ادبيات آلمانىزبان را غنايى بىچون و چرا بخشيده است. او با همان نخستين رمانش «اميد بزرگتر» خود را همچون استاد طنينهاى آرام نشان داد.
آيشينگر در زبان ويژه و معماگونه خود، شعر را با نگرش عميق به جهان پيوند مىدهد. در جستارهايش كه به صورت پاورقى در روزنامه «استاندارد» وين به چاپ رسيد، شاعر اتريشى انديشههاى روزانهاش را برنوشت. انديشههايى كه در راه منزل تا قهوهخانه، ميهن دومش، و يا در راه رفتن به سينما از ذهن شاعر مىگذرند. آنچنان كه خودش مىگويد، سينما برايش امكانىست كه در آن مىتوان مرگ و زندگى را يافت. و ادبيات واقعى هم از نظر آيشينگر با مرگ همسان است. اما مرگ يا «ناپديدشدن» براى او تصوراتى دهشتناك نيستند.
در نوشتن نيز براى او مهمترين چيز، امر «ناپديدشده» و «ناديدنى»ست. معتقد است كه «هر آنچه آدم مىگويد يا مىنويسد، نتيجه آنچيزىست كه آدم نمىگويد». پس ننوشتن و «در انتظار واژهها ماندن» كارى خلاقانه است. چنين است كه ايلزه آيشينگر به سوى ژرفا و هستهى سخت اشياء جهتگيرى مىكند و در اين حركت، به خلق تصاويرى شاعرانه و همزمان تحليلگرانه مىپردازد.
مادر ايلزه آيشينگر پزشكى يهودى بود. پدرش آموزگار. در سال ۱۹۳۹ خواهر دوقلويش توانست بههمراه يكى از خويشاوندانشان به انگلستان بگريزد. اما تلاش ايلزه براى فرار با خانواده به شكست انجاميد. با آغاز جنگ مادرش شغل خود را به عنوان پزشك يك مدرسه از دست داد. سپس ايلزه با او تمام دوران جنگ را در يك اتاق در نزديكى «گشتاپو» گذراند.
جدايى از خواهر، اخراج مادربزرگ از كشور و تحقير و آزار و اذيت دوران جنگ، جهان حسى آيشينگر را به كابوسى دايمى پيوند زد.
پس از جنگ تحصيل پزشكى را رها كرد تا رمان «اميد بزرگتر» را بنويسد. او در تصويرهايى سربسته و پر رمز و راز، تجربه «بيگانه بودن» و مطرود شدن را مجسم مىكند. گاهى اما در برابر بىاعتمادى نسبت به امنيت فريبنده، احساس مسئوليتى عميق براى اميدوار بودن و گاه اميدى بهنظر مبهم قرار مىگيرد. در يكى از نوشتههايش مىخوانيم: «چه كسى بيگانهتر است، شما يا من؟ آنكس كه نفرت مىورزد، بيگانهتر از كسىست كه مورد نفرت قرار مىگيرد. و بيگانهترينها، كسانى هستند كه خود را بيش از همه در خانه حس مىكنند».
ايلزه آيشينگر در سال ۱۹۵۱ به حلقه معروف ادبى «گروه ۴۷» دعوت شد و در آنجا با شاعران برجستهاى چون پاول سلان و گونتر آيش آشنا گرديد. نتيجه اين آشنايى ازدواج با گونتر آيش بود. و حاصل اين زناشويى نيز رفتن به ايالت بايرن آلمان و به دنيا آمدن دو فرزند.
آيشينگر جوايز ادبى بسيارى را همچون جايزه نلى زاكس، جايزه گئورگ تراكل و جايزه كافكا نصيب خود كرده و از سال ۱۹۸۸ در وين زندگى مىكند. سخن از ۸۵ مين روز تولد كسىست كه با زبان غيرمعمولش هميشه يك تكرو ادبى باقى ماند، تا حدى كه بهنظر مىرسد صفحات ادبى روزنامهها او را فراموش كرده باشند.
بهنام باوندپور