اولین زن معمار در تاریخ مرمت کلیساهای جامع
۱۳۸۶ مرداد ۲۶, جمعهپروفسور باربارا شوک ورنر (Barbara Schock Werner)، مدیریت واحد مرمت و نگهداری کلیسای جامع شهر کلن (Kölner Dom) را بر عهده دارد؛ بانوی اهل اشتوتگارت که پس از پایان تحصیلات متوسطه، یک دورهی نقشهکشی را پشت سر گذاشت و سپس وارد دانشگاه شد. وی از پایاننامهی دکتری خود در رشتهی معماری، با موضوع کلیسای شهر اشتراسبورگ (Straßburger Münster) دفاع کرد.
باربارا شوک پس از معماری، در رشتهی تاریخ هنر نیز به تحصیل پرداخت و تدریس در دانشکدهی هنرهای تجسمی شهر نورنبرگ را تجربه کرد. وی همسر کورت لوشر (Kurt Löcher) ، مدیر سابق موزهی هنر ملی آلمان در شهر نورنبرگ است و از سال ۱۹۹۹ ریاست تیم مرمت بنای کلیسای جامع کلن را بر عهده دارد.
کلیسای جامع کلن در کنار رود راین در شهر کلن آلمان قرار دارد. این کلیسای کاتولیک، تاریخی ۱۲۰۰ ساله را تجربه کرده است. البته کلیسای حاضر، همان بنایی نیست که ساخت آن در قرن نهم در کنار دیوار شهر کلن به پایان رسید. اولین کلیسا در این مکان – بر اساس شواهد تاریخی و باستانشناسی - در سال ۸۷۰ میلادی ساخته شد. این مکان در تاریخ این شهر همان نقطهای است که مسیحیان در آنجا کنار هم جمع میشدند. ساختمان امروزی، پنجمین کلیسایی است که روی بناهای قبلی ساخته شده و کار چندصد سالهی ساخت آن سرانجام در ۱۸۸۰ میلادی و پس از فراز و نشیبهای بسیار به پایان رسیده است.
بنایی بینظیر با همان ویژگیهای قرون وسطایی کلیساهای کاتولیک. ارتفاع زیاد سقف و برجهای سر به فلک کشیده که بناست نگاه انسان را به خدا متوجه کنند. ویترایهای عظیمی که در نور آفتاب، نور رنگی را به محیط داخلی هدایت میکنند تا بر معنویت فضا بیفزایند. بنایی عظیم و با شکوه که گویی مصالح آن خمیری بودهاند بازیچهی دست هنرمند، که تمام لطافت روح خود را در نقاشیهای دیواری و موزائیکها و محرابها و حکاکیها و حجاریهای آن جاری کند. این کلیسا که در فهرست میراث فرهنگی جهان به ثبت رسیده است، دارای ویژگیهای منحصر بهفرد معماری و هنری است.
نکتهی جالب اینکه آثار هنری و معماری آن در گذر زمان و با وجود وقایع متعدد ضد کاتولیکی و در پیشانی آنها رنسانس، از ویرانی و دستبرد مصون ماندهاند. حتا با وجود اینکه در جریان جنگ جهانی دوم ۱۴ بمب، مستقیم به این بنا برخورد کرد، وقتی مردم پس از پایان جنگ به شهر بازگشتند، کلیسای جامع را محکم و استوار، نظارهگر ویرانههای شهر یافتند.
حال مدیریت مرمت این بنا برای اولین بار به یک زن سپرده شده است. بنایی که در طول تاریخ هم از منظر هنری و معماری و هم از دید مذهبی یکی از آثار برجستهی مسیحیت بوده است.
بانوی مسنی که در نگاه اول هیچ شباهتی به یک استادکار معماری ندارد. شلوار صورتی و پیراهن سفید به همراه یک دستهکلید بزرگ به کمر، در کنار صورتی آرایشکرده، بیشتر به یک پشتمیزنشین میماند تا فردی که پا به پای همکاران خود از داربستها بالا میرود و با سنگ و ملات و آهن دست و پنجه نرم میکند.
اما در کمال تعجب وقتی میبینی که چه چابک از پلهها بالا میرود یا وقتی که دربهای فلزی بزرگ را با ضرب لگد باز و بسته میکند و حتا زمانیکه ایراد فنی بالابر را برطرف میکند، تنها چیزی که به ذهن خطور نمیکند، توان تحلیل رفتهی یک زن ۶۰ ساله است.
مسیر چقدر هموار بود؟
اولین سؤالی که مطرح میشود این است که آیا یک زن برای رسیدن به چنین جایگاهی نیازی به مبارزه با همکاران مرد خود داشته است یا خیر.
«در کمال تعجب نه» . این عبارتی است که باربارا شوک پاسخ خود را با آن شروع میکند. «من هیچ مشکلی با متصدی قبلی این شغل یا مردان دیگری که مرا انتخاب کردند یا حتا کادر مذهبی کلیسای کلن نداشتم» .
باربارا شوک اولین زنِ استادکار معماریِ یک کلیسای جامع، در تاریخ آلمان است. او با اشاره به اینکه رشتهی معماری سالها، رشتهای مردانه بوده است و در زمان انتخاب هیچ رقیب زنی برای این سمت وجود نداشته است، تنها دلیل انتخابش به این سمت را عقبهی علمی و تجربهی عملی خود میداند.
او در مقابل از مشکلات تصدی کرسی تدریس در دانشگاه میگوید: «به من میگفتند به وجود شما نیازی نیست. ما یک استاد زن داریم» . «شما که بچه دارید به کرسی تدریس چه احتیاجی دارید؟ » .
به هر روی، این رئیس هیأت ۸۰ نفرهی مرمت و نگهداری، هر دو جایگاه را تجربه کرده و مشکلات خود به عنوان یک استادکار معماری را به مراتب کمتر از مشکلات استاد شدن در یک دانشگاه میداند.
او بیشتر وقت روزانهی خود را به صحبت کردن مشغول است. سخن گفتن با تعمیرکاران، بازدیدکنندگان خاص، همچون هیأتهای تخصصی باستانشناسی یا معماری، رتق و فتق امور مرمت، مدیریت کارمندان خود و البته سؤالات روزنامهنگاران و گزارشگران رسانههای جمعی. «مابقی وقت خود را هم پشت میزم مینشینم و مینویسم یا به تلفنها پاسخ میدهم».
باربارا شوک که زندگی خود را در کنار همسر بازنشستهاش ادامه میدهد، میافزاید: «دخترم از اینکه من شخص معروفی هستم گلایه میکند ولی پسرم نظر خاصی در مورد کار من ندارد».
او که از حرارت صحبت کردنش میتوان به علاقهاش نسبت به شغلش پی برد، مهمترین سرمایهی خود را تجربهی همکارانش در مرمت میداند؛ حجارها و نقاشها و هنرمندانی که با تجربهی گاهاً چندده سالهی خود، در کنار تکنسینهای برق و تأسیسات و با بودجهای شش تا هفت میلیون یورو در سال، به مرمت این شاهکار هنری-معماری شهر کلن مشغولند.
بیش از دوازده قرن است که مردم کلن شاهد کار بر روی کلیسای این شهر هستند. در میان این مردم لطیفهای وجود دارد که میگوید: "روزی که کار ساخت کلیسا تمام شود، دنیا به پایان میرسد" . اما باربارا شوک این مسئله را طور دیگری میبیند. او معتقد است که برای حفظ چنین گنجینهی ارزشمندی باید تا ابد آنرا مرمت کرد و به آیندگانش سپرد.