«اسلام عاشورایی، اسلام مهدوی»
۱۳۸۹ مرداد ۵, سهشنبهکربلا، کربلا، ما داریم میاییم... این ترانه یادآور دوران جنگ بین ایران و عراق است. شعار کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا نیز یادآور همان دوران است. دورانی که به اصطلاح اسلام عاشورایی از مجاری دستگاه حکومت ایران تبلیغ میشد. آگاهان شرایط سیاسی امروز ایران معتقدند، بخشی از سیاستمداران وابسته به طیف سنتی اصولگرایان که در گذشته با نماد به اصطلاح اسلام عاشورایی به عرصه سیاست آمدند، امروز در خطر حذف توسط سیاستمداران نوظهوری قرار گرفتهاند که خود را با نماد اسلام مهدوی و مهدویت معرفی میکنند.
بیانیه میرحسین موسوی
اینروزها در ایران همایش دکترین مهدویت، تحقیقات پژوهشکده مهدویت و سخنرانیهای مختلف با موضوع مهدویت، همه و همه به بهانه تولد امام دوازدهم شیعیان برپاست. در همین رابطه میر حسین موسوی در بیانیهای که به مناسبت تولد امام دوازدهم شیعیان منتشر شده، نسبت به سو استفادههایی که به نام مهدویت در عرصه سیاست ایران صورت میگیرد هشدار داده و گفته است: « حضور آمریکا به عنوان مقابله با امام زمان تلقی می شود و بدتر از آن سیاستهای خطرناک و ماجراجویانه برای کمک به ظهور توصیه میشود. این باور را تقویت میکند که بخشی از سیاستهای خارجی که منجر به وضع بحرانی کنونی شده، ریشه در این نوع تفکرات دارد و مساله فقط به سیاست خارجی کشور هم ختم نمیشوند. با ذهنیتی این چنین حساسیت غیر عادی به واژه توسعه شکل میگیرد و یکی از دلایل حذف نظام برنامهریزی و تعطیلی شوراهای مهم قانونی ریشه در همین نگاه دارد .»
مهدویت و احمدینژادیسم
حسن یوسفی اشکوری، پژوهشگر مسائل مذهبی در گفت و گو با دویچهوله میگوید: « اشارهآقای موسوی نسبت به خطر این نوع موعودگرایی کاملاً متوجه آقای احمدینژاد و تفکر ایشان است که میتوان از آن به عنوان «احمدینژادیسم» هم یاد کرد. تفکری که الان تحت عنوان موعودگرایی از نوع احمدینژاد از آن یاد میشود، ارتباط مستقیم با امام زمان را مطرح میکند و بهشکلی خودش را مرتبط با امام زمان و الهامگرفته از امام زمان میداند. به شکلی که گویا حرفها و سخنان و پیامهای مستقیم امام زمان را میگیرند و مطابق آن عمل میکنند.»
در کتابی با عنوان «دهه هشتاد، دهه ظهور» نوشته سید حسین سجادی، چاپ ۱۳۸۵ در تهران، درباره نظرات مصباح یزدی درباره محمود احمدینژاد چنین نوشته شده است: « از شيخ مصباح نقل شده است كه او علامات و اشارت ظهور مهدی را به احمدینژاد میدهد، ظهوری كه به زودی خواهدآمد و واجب است سياست ايران درجهت تمهيد و زمينهسازی ظهور ايشان باشد، ظهوری كه چه بسا احمدینژاد يكی از سرداران آن است.»
در همین رابطه یوسفی اشکوری درباره ادعای ارتباط محمود احمدینژاد و امام دوازدهم شیعیان به دویچهوله میگوید: «جملهی مشهوری که زمانی روزنامهی اعتماد ملی نوشت و کسی هم آن را تکذیب نکرد، بهخوبی بیانگر این نوع تفکر است. گویا آقای احمدینژاد با آقای خامنهای دیداری داشته و در میانشان بحث و گفتوگویی بهوجود آمده بود. آقای احمدینژاد وقتی از آنجا بیرون میآید، با لحن بسیار تندی میگوید، این آقا فکر میکند که من رئیس جمهور او هستم، در حالی که من رئیس جمهور امام زمانم. این بهطور صریح در روزنامهی اعتماد ملی هم نوشته شد و یک روز هم این روزنامه را به این دلیل تعطیل کردند. اما جالب این است که هیچگاه این جمله و این خبر تکذیب نشد.»
مهدویت و حذف اسلام سنتی شیعه
یوسفی اشکوری درباره هدف سیاستمداران نوظهور ایران که خود را با نماد مهدویت مطرح کردهاند به دویچهوله میگوید: «اینها به نوعی خودشان را مرتبط با امام زمان میدانند و از اینجاست که فاصلهی این تفکر با علما و روحانیون و مراجع تقلید و حتی اصولگراهای سنتی آشکار میشود.
جریانی که اگر در یک استمرار تاریخی قدرت کامل پیدا کند و ابزارهای اجرایی و عملی هم داشته باشد، تردیدی وجود ندارد که اسلام سنتی را، چه در قالب مرجعیت شیعه، چه در قالب فقه شیعه، چه در قالب اصولگرایان و حتی در قالب ولایت فقیه، چون ولایت فقیه هم برآمده از تفکر اسلام سنتی است، همهی این نهادها و سمبولها و تشیع سنتی را حذف خواهد کرد. اینها یک راه میانبر پیدا کردهاند به امام زمان و عملاً ادعیاشان این است که ما دیگر به آن نهادها احتیاجی نداریم و خودمان مستقیماً رئیس جمهور امام زمان هستیم.»
اعتقاد به ارتباط با امام دوازدهم شیعیان تاریخی چند صد ساله دارد. یوسفی اشکوری درباره تاریخ این ادعا به دویچهوله میگوید:«این تفکر برمیگردد به اوایل دوران صفویه که شاه اسماعیل بهنوعی ادعا میکرد که باب امام زمان است و بعد در دورهی قاجار و داستان محمد عساری و سید محمد باب و امثال اینها ولی بههرحال در تفکر سنتی شیعه این تفکر جایگاهی ندارد. این تفکر با تفکر جوانان و افرادی که در دوران هشتسالهی جنگ به جنگ میرفتند و فداکاری میکردند نیز کاملاً متفاوت است. هرچند در همان دوران جنگ، آنچنان که در بعضی خاطرات آمده است، چنین تفکری یعنی تفکر موعودگرایانه یا حتی اسلام خرافی گاهی در جبههها مطرح میشد. ولی اولاً غلبه نداشت و بسیار در اقلیت بود. دوما در آن زمان، نوعی عقلانیت، تفکر و شعوری حاکم بود.»
حسین کرمانی
تحریریه: جمشید فاروقی