آميخته عشق و سياست
۱۳۹۹ بهمن ۱۰, جمعه"گيرم كه آب رفته به جوی آيد، با آبروی رفته چه بايد كرد؟"
پدر حميد مصدق بازرگان بود: "از سال دوم دبيرستان مقيم اصفهان بودم و آنجا ديپلم ادبی گرفتم".
در دبيرستان سرپرستی كتابخانه مدرسه را داشت. ۱۹ ساله بود كه در دانشگاه تهران نخست اقتصاد و سپس حقوق خواند: "در سال ۱۳۵۰ (۳۲ ساله) فوق ليسانس حقوق اداری را دريافت نمودم و از سال ۱۳۵۱ به عنوان عضو هيأت علمی به كار تدريس در مدارس عالی و دانشگاه ها مشغول شدم".
۳۳ ساله بود كه وكيل پايه يك دادگستری شد و تا پايان عمر با اين حرفه زندگی را میگذراند.
او چند مجموعه قانون مانند "قوانين تجارت" را به چاپ رسانده و "مقدمهای بر روش تحقيق" نوشته كه از كتابهای درسی دانشگاهها بوده است.
دانشجو كه بود در كوره آجرپزی در جنوب تهران كار میكرد و از نخستين منظومهاش "درفش كاويانی" برای كارگران آنجا میخواند:
"میخواستم شعرم برای آنها قابل درك باشد. اگر شاعر نتواند تصوير و احساسش را در قالب واژهها به مخاطبش منتقل كند، سرودهاش شعر نيست:
به فرمان سپهسالار كاوه مردم ايران
ز دل راندند
نفاق و بندگی و خسته جانی را
و بنشاندند
صفا و صلح و عيش و شادمانی را".
۲۶ ساله بود كه ماندگارترين اثرش "آبي، خاكستری، سياه" را به چاپ رساند كه با بيانی آهنگين، عاطفی، ساده، گرم و صميمي، از عاشقی میگويد كه در شبی بارانی از فراق معشوق مینالد. عشق فردی در اين منظومه با مهر به مردم درآميخته و سادگی و روانی سبك، اقبال پايدار اثر را در پی داشته است. همه چيز حتی تركيبهای نامتعارفی مانند "دروغزار" و "زهرناك" در شعر او آشنا مینمايند:
"با من اكنون چه نشستنها، خاموشیها،
با تو اكنون چه فراموشیهاست
چه كسی میخواهد
من و تو ما نشويم؟
خانهاش ويران بادَ
من اگر ما نشوم، تنهايم
تو اگر ما نشوي، خويشتنی
از كجا كه من و تو
شور يكپارچگی را در شهر
باز برپا نكنيم"
با اينكه او هرگز فعاليت سياسی نداشت، اما بخشهايی از اين منظومه تا امروز شعار سياسی بسياری از تلاشگران آزادی و برابری بوده است:
"من اگر بنشينم، تو اگر بنشينی،
چه كسی برخيزد؟
چه كسی با دشمن بستيزد؟"
حميد مصدق در ۵۹ سالگی در تهران درگذشت.