1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

آلمان پس از وحدت، ابرقدرتی مردد

آلکساندر کوداشف / KG۱۳۹۴ مهر ۱۱, شنبه

آلمان متحد همچنان مرموز مانده است. این کشور قدرتمند است و با این همه نامطمئن به خود؛ کشوری است که دیگر لازم نیست کسی از آن بترسد، اما با این همه، به نظر سردبیر دویچه وله، آلکساندر کوداشف، سیاست آن غیر قابل پیش‌بینی است.

https://p.dw.com/p/1GhtS
عکس: picture-alliance/dpa/W. Kumm

۲۵ سال از وحدت آلمان می‌گذرد. طی این ۲۵ سال دو بخش غربی و شرقی آلمان با یکدیگر رشد کرده‌اند، و با وجود این، در بسیاری از عرصه‌ها با هم فرق می‌کنند و از هم بیگانه‌اند. آلمانی‌ها از این بابت اظهار تاسف می‌کنند، ولی این کار هم از آن کارهای ناب آلمانی است. چون تفاوت بین غرب و جنوب یا بین شمال و شرق آلمان پدیده‌ای تاریخی است. داشتن یک حکومت مرکزی، آن گونه که برای همسایه غربی آلمان، فرانسه، امری بدیهی است، برای آلمانی‌ها نیست. آلمان همیشه اتحادی بوده است از سرزمین‌ها، منطقه‌ها و ناهم‌سانی‌ها.

یک ربع قرن پس از معجزه سیاسی وحدت، آلمان کشوری است محبوب، کشوری است معتبر، کشوری است مهم. آلمان کشوری است با نیروی اقتصادی‌ای باورنکردنی، با نظام اجتماعی‌ای که در سراسر جهان مورد تحسین است. آلمان کشوری است که نه به قدرت نظامی و اسلحه بلکه به دیپلماسی، خویشتن‌داری و نیروی استدلال اتکا می‌کند. آلمان جمهوری‌ای عمیقا مدنی است، درست بر خلاف رایش آلمان که همسایگان آن و سپس تمامی دنیا به درستی از آن می‌ترسیدند.

یکی از پرنفوذترین کشورها

جهان به آلمان، به‌خصوص به آنگلا مرکل، چشم دوخته است. با وجود آن‌که این کشور عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد نیست، آن‌چه می‌گوید مهم است، نه تنها در اروپا بلکه در سراسر دنیا.

آلمان، این ابرقدرت محتاط و مردد، وزنه‌ای سنگین در عرصه‌های سیاست و اقتصاد است و با اطمینان می‌توان گفت که یکی از پرنفوذترین پنج کشور جهان به شمار می‌رود. با این حال آلمان کشوری نامطمئن است، نامطمئن نسبت به خود، چون به سختی می‌تواند با نقش جدیدی که به آن محول شده و انتظاراتی که نسبت به آلمانی‌ها وجود دارد، روبرو شود.

آلمان می‌داند که باید مسئولیت بیشتری را بپذیرد و تاکید هم می‌کند که می‌خواهد چنین کند. اما در حقیقت در عمق درونش – با حمایت بیشتر شهروندانش – ابدا چنین چیزی را نمی‌خواهد. از همه بیشتر دوست دارد کشوری باشد همانند سوئيس [که از سال ۱۸۱۵ تا کنون وارد جنگی نشده است].

آلمان، به لحاظ سیاسی، عمیقا در پیوند با غرب است. قابل تصور نیست که این کشور همچون گذشته سیاستی متزلزل اتخاذ کند. با این همه، جمهوری آلمان در حال نوسان است: میان عمل‌گرایی روشنگرانه و عقلانی و پیوندی به نظر غلبه‌ناپذیر با رمانتیسم، با غلیان احساسات و اتخاذ سیاست‌های غیر قابل پیش‌بینی.

آلکساندر کوداشف، سردبیر دویچه وله
آلکساندر کوداشف، سردبیر دویچه ولهعکس: imago/Kai Bienert

حتی آنگلا مرکل، به عنوان صدراعظمی که مظهر خردپسندی است، به دور از این همه نیست. مرکل از سویی پس از فاجعه اتمی فوکوشیما از امروز به فردا اعلام کرد که سیاست آلمان در عرصه انرژی دگرگون خواهد شد، بدون آنکه درباره هزینه آن توضیحی بدهد.

از سوی دیگر مرکل در بحران کنونی پناهجویان تمامی قواعد و قرارها را به دلایل انسانی کنار گذاشت و مرزها را گشود و با این کار حیرت و شگفتی همسایگان اروپایی آلمان را برانگیخت که بهت‌زده از "امپریالیسم اخلاقی" سخن گفتند.

گرایش آلمان به رمانتیسم

اما از سویی دیگر هم آلمان خود را در اروپا، برای نمونه در رابطه با بحران یورو، به عنوان ناظم سخت‌گیر نشان می‌دهد. گرچه تصویر "خانه‌دار صرفه‌جوی اهل شوابن" که آنگلا مرکل را به آن تشبیه کرده‌اند، مطبوع‌تر است. اما این نقش هم باعث حیرت اسپانیا و فرانسه بوده، چه برسد به یونان. آلمان در جریان حل این بحران قدرت اقتصادی خود را به رخ کشید و قواعد را به شریکان اروپایی‌اش دیکته کرد. آلمان به مسئولیت خود در این عرصه عمل کرد و هر جا هم انتقادی شنید ناراحت شد. چون از دید آلمانی‌ها این انتقادها ناحق هستند.

هاینریش هاینه، شاعر بزرگ آلمانی، ۱۷۰ سال پیش نوشت: «وقتی شبانگاه به آلمان می‌اندیشم، خواب از سرم می‌پرد.» آن دوره گذشته است. اما آلمان هنوز هم کشوری است که بیشتر قدر ژان ژاک روسو را می‌داند تا ولتر و جان لاک را. به سخن دیگر، کشوری است که اینجا و آنجا دچار غلیان احساسات می‌شود به جای آنکه خردمندانه و عمل‌گرایانه رفتار کند. گرچه چنین رفتاری دیگر موجب بی‌خوابی کسی نمی‌شود، اما دوستان، همسایگان و شریکان ما را حیرت‌زده می‌کند.