آفریدگار یک شهر
۱۳۹۹ آبان ۲۱, چهارشنبهبیژن مفید در سال ۱۳۱۴ در تهران زاده شد. پدرش هنرپیشه و بعدها بازرس اداره فرهنگ بود. او همزمان با گذراندن دبستان و دبیرستان ویلون میآموخت و شبها برای فراگیری هنرپیشگی و صداپیشگی به "هنرستان هنرپیشگی" میرفت.
۱۹ ساله بود که نخست به دانشکده حقوق رفت ولی بعد در رشته ادبیات انگلیسی لیسانس گرفت. همزمان دستیار پرفسور دیویدسون شد که از آمریکا برای تدریس هنرهای نمایشی به تهران آمده بود و با او چند نمایشنامه به روی صحنه برد.
۲۸ ساله بود که "آتلیه تئاتر" را گشود و دو سال پس از آن "کارگاه نمایش" را تشکیل داد، که در هر دو نهاد بیشتر به ترجمه و تنظیم نمایشنامهها و آموزش تازهکاران میپرداخت.
به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید
۳۰ ساله بود که نوشتن ماندگارترین اثرش "شهر قصه" را آغاز کرد که چهار سال به درازا کشید: "میونِ جنگلِ سبز، لای درختای قشنگ، شهرِ باصفایی بود".
این نمایشنامه که اثرگذارترین کمِدی موزیکال تاریخ تئاتر ایران به شمار میآید، سراسر انتقاد است: به خرافات و سنتهای دست و پاگیر از سویی و کاغذبازی و فرهنگ مبتذل و جامعه مصرفی از سوی دیگر.
"هرجا میری پلاستیک، هرجا میری پلاسکو ... دختری که انگلیسی ندونه سِکرِتِره".
نمایشنامه یکپارچه شعر است، اما چنان روان که شنونده و خواننده گاه وزن و قافیه را از یاد میبرد و تنها با داستان پیش میرود.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
۳۲ ساله بود که کار با برنامه دوم رادیو تهران را آغاز کرد. ۱۵۰ نمایشنامه رادیویی به فارسی برگرداند و از صدای گرمش در اجرای بیشتر آنها بهره گرفت. در همان زمان "شهر قصه" را به عنوان نمایشنامه رادیویی ضبط کرد و دو سال بعد در سال ۱۳۴۸ آن را در جشن هنر شیراز به روی صحنه برد.
۳۶ ساله بود که نمایشنامه "جاننثار" را در انتقاد از خودکامگی نوشت که تا وقوع انقلاب اجازه اجرای عمومی نیافت.
او چهار سال پس از انقلاب به لسآنجلس مهاجرت کرد و چند نمایشنامهاش را به انگلیسی برگرداند و با هنرپیشگان آمریکایی به روی صحنه برد.
او ترانههای نمایشنامههایش را خود میساخت، میخواند و مینواخت و برخی از آنها مانند "نه دیگه این واسه ما دل نمیشه" سالها زبانزد همگان بودند.
بیژن مفید در ۴۹ سالگی در جنوب کالیفرنیا درگذشت.