"آبروریزی حقوقی" در رسیدگی به پروندهی قتل روزا لوکزامبورگ
۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبهحدود نود سال بود که گمان میرفت، جسدی که در یکی از گورهای گورستان فریدریشسفلده (Friedrichsfelde) در برلین مدفون شده، به یکی از رهبران برجسته کمونیستهای آلمان، روزا لوکزامبورگ، تعلق دارد. ولی چندی است که کارشناسان کالبدشکافی و تعیین هویت مرکز پزشکی "شاریته" در این شهر، این "واقعیت تاریخی" را رد میکنند: میشائیل تسوکوس (Michael Tsokos)، سرپرست پزشکی قانونی این مرکز، پس از بازبینی دقیق چندینسال هبا کامپیوتر ادعا کرده است که پیکر مثلهشدهی زنی که دهها سال در سردخانهی این بیمارستان نگهداری شده، جسد روزا لوکزامبورگ است. ولی این امر بهدلیل عدم انجام آزمایشهای ژنتیکی بر روی جسد، هنوز بهطور رسمی ثابت نشده است.
قتلهای سیاسی
موضوع یافتن جسد روزا لوکزامبورگ نه تنها از نظر پزشکی، بلکه از دیدگاه حقوقی نیز در تاریخ معاصر آلمان از اهمیت بسیاری برخوردار است. تاریخنویسان این کشور، جریان دادگاه رسیدگی به این قتل سیاسی را که در آغاز پیدایی فاشیسم در آلمان برگزار شد، یک "آبروریزی حقوقی" نامیدهاند. داستان این قتل و چگونگی کشف و بررسی آن بیشتر به یک فیلمنامهی جنایی شباهت دارد: در غروب روز ۳۱ ماه مه سال ۱۹۱۹ دو مرد رهگذر برلینی جسد زنی را از یکی از کانالهای این شهر از آب بیرون میکشند که پس از "تحقیق و بررسی" به عنوان روزا لوکزامبورگ شناسایی میشود. این جسد پس از مدت کوتاهی، همراه جسد همرزم سوسیالیست لوکزامبورگ، کارل لیبکنشت، به خاک سپرده میشود. لیبکنشت نیز در همان شب به دست عدهای ناشناس به قتل رسیده بود. برخی از روزنامههای آن زمان با حروف درشت تیتر زدند: چه کسی این دو مبارز مخالف جنگ و موافق دموکراسی را به قتل رسانده است؟
پاسخ ناقص؛ چگونگی دستگیری
یافتن پاسخ این پرسش، سالها بهطول انجامید. در جلسات دادرسیای که در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در دادگاههای برلین تشکیل شد، هرچند نامهای مسئولان این قتلهای سیاسی افشا شد، ولی حکم مجازات برای هیچیک از آنان بهدلیل "تناقضگوییها و جعل حقایق مندرج در پرونده" صادر نشد. برپایی این جلسات با این حال خالی از فایده نبود و از جمله باعث روشن شدن چگونگی دستگیری این دو تن شد: روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت در شب ۱۵ ژانویهی ۱۹۱۹ از سوی مأموران "دفاع ملی" حوزهی ویلمزدورف با خشونت و اعمال زور دستگیر شدند و همان شب به قتل رسیدند. مأموران روزا لوکزامبورگ را پیش از آن که سوار خودروی پلیس شود، با ضربهی قنداق تفنگ از پا در میآورند. شاهدان عینی در دادگاه گزارش دادند که پس از به راه افتادن خودرو، سربازی روی رکاب خودرو پرید و گلولهای به شقیقهی چپ این مبارز سوسیالیست شلیک کرد. وقتی خودرو به خیابان بوداپست میرسد، دوتن از سرنشینان آن پیاده میشوند و پیکر بیجان لوکزامبورگ را در کانال آب میاندازند.
قتل و پیام تأئید آن
در پروتکل دادگاه آمده است، مأموری که در خودروی پلیس در همان حوالی گشت میزد، از راه بیسیم به رئیس خود گزارش داد: «همین الان روزا لوکزامبورگ به آب انداخته شد؛ میشود دید که چطور شنا میکند.» ساعت ارسال پیام در این پروتکل، یک ربع به دوازدهی شب ۱۵ ژانویهی سال ۱۹۱۹ ثبت شده است. کارل لیبکنشت، حدود یک ساعت پیش از آن به قتل رسیده بود.
عامل قتل؛ حامی هیتلر
در جریان دادگاه مشخص شد که افسر دست راستی "ستاد فرماندهی ویژه"ی ارتش، والدمار پابست (Waldemar Pabst)، دستور قتل این دو مبارز سوسیالیست را داده بود. مرگ این دو، سر آغاز سری قتلهای سیاسیای بود که بعدها به قتلهای زنجیرهای موسوم شد: سیاستمداران و نویسندگان لیبرال و صلحجویی چون ماتیاس ارتسبرگر (Matthias Erzberger)، والتر راتنآو (Walther Rathenau) و کورت آیزنر (Kurt Eisner) از جملهی این قربانیان بودند. والدمار پابست، افسر دست راستی "ستاد فرماندهی ویژهی" ارتش، در آغاز دههی ۱۹۳۰ دست به تشکیل یک شبکهی دستراستی شبهنظامی زد. این شبکه در سالهای ظهور فاشیسم در آلمان، به پایگاه اصلی نظامی قدرتگیری هیتلر بدل شد. والدمار پابست، در سال ۱۹۶۲ در رابطه با قتل روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت در گفتوگویی با هفتهنامهی "اشپیگل" با افتخار گفت: «دستور دادم ترتیب هر دو را بدهند.» والدمار پابست، در سال ۱۹۷۰ بدون آنکه بهخاطر این جنایت حتی یک روز هم به زندان محکوم شود، در دوسلدورف از دنیا رفت.
فصل آخر یک تراژدی سیاسی
با یافتن جسد معمابرانگیز در سردخانهی بیمارستان "شاریته"، تحقیق در بارهی آخرین فصل این تراژدی بزرگ سیاسی در آلمان آغاز میشود. تعیین هویت این جسد، سرانجام راز قتل روزا لوکزامبورگ را پس از ۹۰ سال آشکار میسازد. دستکم هواداران راه او که هر ساله به عنوان یک سنت دیرین مبارزاتی و برای ادای احترام به رهبران جنبش کارگری، روز اول ماه مه، در گورستان فریدریشسفلده گرد میآیند، میتوانند مطمئن باشند که مزار روزا لوکزامبورگ را گلباران میکنند.
نویسنده: فهیمه فرسایی
تحریریه: رضا نیکجو